حرفهای خاله به بهونه ی اومدن سال جدید...
سلام عزیزدل من...کوچولوی قشنگم خوب که نیستی اینروزا...همتون خانوادگی با هم مریض شدین..تو مامانی مریم ات وبابا.... دلم برات تنگ شده بود گفتم کمی برات حرف بزنم تا سبک شم... از همه جا و هیچ جا!!!
گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه....پس فعلا همین سال جدید و آمدن بهار را عشق است....تا بعد...
راجع به گیرهایی که گاهی برای هممون پیش میاد... هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است... زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.... خوب دیگه حرفی نمونده عزیزم....
امیدوارم سالی پراز خیر و برکت داشته باشیم ...بخندیم واز ته دل شاد باشیم....همه سالم و قلبهامون هم پاک و روشن بمونند... سال جدید رو پیشاپیش به همه تبریک میگم...با آرزوی بهترینهاااااااااااااا...