آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 15 سال و 28 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی من

مهربون من

1392/11/11 16:27
1,023 بازدید
اشتراک گذاری

مریضم و کم حوصله. تمام روز تعطیل رو دراز کشیده ام. دخملی میاد و میگه مامان چقدر کلافه ای؟میگم حال ندارم. چند لحظه بعد دیدم با یه ظرف که داخلش دو تا لیمو و یه پرتقال هست اومد. میگه بخور تا ضعیف نشی. دلم از اینهمه محبت  ضعف میره. میوه ها رو با هم خوردیم. بعدش شروع کردن به جمع کردن وسایلش. حتی ظرف میوه رو برام  آب کشیدقلب

دختر ه دیگه.............

پر از محبت، پر از خوبی. واقعا دختر داشتن سعادتی هست.لبخند

خدا جونم ممنون بابت این نعمت بزرگت.

پسندها (1)

نظرات (5)

پریسا نجفی
11 بهمن 92 16:55
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
دوست جون مامان
12 بهمن 92 14:19
الهی چه مهربون مثل خودت چقد این بچه ها درکشون بالاست ************ ممنون دوست جون واقعااااااااا ما بچه میبینیمشون
مامان مهرناز
13 بهمن 92 23:43
ای جووووووونم چقدر مهلبونی تو خوشکل خانم *****************
خاله ندا
26 بهمن 92 19:11
نبینم مریضییییی *******************
هانا
8 اسفند 92 1:01
وقتی مطلبتوخوندم نمیدونم چرایهودلم شکست وکلی گریه کردم.من این سعادتو نداشتم.اشکام انقدرداغه که داره صورتمو میسوزونه.خدابرات حفظش کنه. ******************** هانای عزیز ببخشید که ناخواسته ناراحتت کردم. انشالله خیلی زود خبر مامان شدنت رو بهم بدی. از ته دل برات دعا کردم