آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 15 سال و 29 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی من

ننه سرما

بارش برف همچنان ادامه داره و مدارس تعطیله. این خونه نشینی باعث شد وقت بیشتری برای دخملی بزارم. مثلا براش کرسی درست کردم:   داشتم قصه ننه سرما رو براش تعریف میکردم که این ننه سرما وقتی داشت از شهر ما عبور میکرد و دید هیچ برفی اینجا نباریده در قابلمه اشرو باز کرد و کلی برف ریخت رو شهر ما.............. خلاصه تعریف کردن این قصه قدیمی یکطرف و زیر سوال رفتن خودم و داستان یکطرف دیگه دخملی با هزار تا دلیل علمی و غیر علمی بهم ثابت کرد که ننه سرما وجود نداره نتیجه این شد که فهمیدم فقط بچه های دوره خودمون از این داستانها خوششون میاومد.     ...
15 بهمن 1392

برف بازی

بالاخره اینجا هم برف بارید. اونم چه برفی!چه سرمایی!من که یادم نمیاد هیچوقت اینطور برف باریده باشه. واقعا بی سابقه بود. فعلا که داریم حالشو میبریم. شما دعا کنید گاز و برقمون قطع نشه. آخه میگن قراره هوا سردتر بشه.فعلا حدود یک متر برف نشسته. این هم اولین سری عکسهای برفی:       ...
13 بهمن 1392

مهربون من

مریضم و کم حوصله. تمام روز تعطیل رو دراز کشیده ام. دخملی میاد و میگه مامان چقدر کلافه ای؟میگم حال ندارم. چند لحظه بعد دیدم با یه ظرف که داخلش دو تا لیمو و یه پرتقال هست اومد. میگه بخور تا ضعیف نشی. دلم از اینهمه محبت  ضعف میره. میوه ها رو با هم خوردیم. بعدش شروع کردن به جمع کردن وسایلش. حتی ظرف میوه رو برام  آب کشید دختر ه دیگه............. پر از محبت، پر از خوبی. واقعا دختر داشتن سعادتی هست. خدا جونم ممنون بابت این نعمت بزرگت. ...
11 بهمن 1392

دختر بابا.................

ﺑﺎباﻡ ﻣﯿﮕﻪ ... ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ، ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ .... ﺻﺒﺤﻬﺎ ... ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺕ ﺑﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺷﻠﺨﺘﻪ ... ﺯﯾﺮﭼﺸﺎﺵ ﮐﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﺪﻩ ... ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺤﺶ ﮐﻪ جیغ ﻣﯿﺰﻧﻪ : ﺑﺎﺑﺎ ﻧﯿﺎاااااﺍﺍﺍﺍ ﺗﻮ !!! بعدشﻓﺮﺍﺭﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ، تمومه ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﻪ ﻣَﺮده .... تموم دنیای یه " پدره ♥"   ...
11 بهمن 1392