آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی من

دختر من

1391/4/17 15:00
633 بازدید
اشتراک گذاری

آرشیدا!

چرا وقتی پیش منی باز دلم برات تنگ میشه؟

چرا دوست دارم همش نگاهت کنم؟

چرا وقتی خوابی انقدر معصوم به نظر میایی؟

خسته نمیشی از اینهمه حرف زدن؟ تازه با دستات دهنم رو میگیری تا من حرف نزنم و خودت فرصت بیشتری داشته باشی برای حرف زدن.

دستپخت مادرجونت رو دوست داری یه وقتای صداتو ریز میکنی و آروم میگی مادرجون از مامان خوشمزه تر غذا درست میکنی بعدش بهم نگاه میکنی تا ببینی من ناراحت میشم یا نه؟ دلت نمیاد منو ناراحت کنی.

برای اینکه دل هیچکدوممون رو نشکنی همش با صدای بلند میگی من همتون رو دوست دارم و بعد شروع میکنی به شمردن: پدرجون،مادرجون، مامان، بابا، خاله، دایی و از دور برای هممون بوس میفرستی.

علاقه خاصی داری به اذیت کردن بابات. دلم براش میسوزه. بستنیتو میدی بهم تا لیس بزنم اما وقتی بابایی ازت میخواد بهش میگی دهنی دوست ندارم! غروبها که بابا میاد خونه میدوی سمتش تا بوسش کنی اما یه دفعه خودت رو میکشی کنار و میگی بابا چرا بو میدی بهت میگم تابستونه ادم بوی عرق میگیره اما باز حرف خودتو میزنی جدیدا صداش میکنی بابای بوگندو.........بیچاره مجید روزی دوبار حموم میره تا تو راضی بشی بغلش بری اما همچنان صداش میزنی بابای بوگندوی خوبم.

امان از این حس بویایت که هدیه ای از طرف جفت مادربزرگهات هست. به شدت حساسی. خدا نکنه جایی بریم و بویی به مشامت بخوره هی میگی مامان بوی بدی حس میکنم و بعدش از ما میخوای منبع بو رو برات کشف کنیم.

چقدر با احتیاط میخوای دنیا رو بشناسی اصلا و ابدا خودتو تو خطر نمیندازی حسابی مواظب خودت هستی. آروم و مهربونی و عاشق کارتون.

زندگی با تو هر روز برام شیرین تر میشه. عجیب به این دنیا وابسته شدم دوست دارم تا ابد من باشم و تو باشی دوست دارم هر روز نگات کنم با هم بدویم جیغ بکشیم. دوباره دارم با تو بچگی میکنم.

چه خوب که مادر شدم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله ریحان
17 تیر 91 11:57
سلام....
چه دختر نازی دارید...ماشالله عین خورشید میمونه...فداش بشم....
خواهر زاده منم آرشیدا کوچولوئه...
خدا براتون نگهش داره.
http://www.my-pretty-baby.niniweblog.com/
خوشحالمون میکنید.



ممنون خاله ریحان حتما به وبلاگ خواهرزاده کوچولوتون سر میزنم
مامی مهتا
17 تیر 91 12:42
سلام چه وبلاگ قشنگی دارید وچه دخمل نازو قشنگی دارید خدا حفظش کنه خوشحال میشمبه وبلاگمن ودخترم هم سر بزنید و نظرتون رو بگید .


ممنون عزیزم ولی ایکاش ادرس وبلاگت رو میزاشتی
فاطی
20 تیر 91 16:52
سلام مریم جون.خوبی؟
ماشالله دخترت خیلی خوشگله.خوب کردی اون سنگ چشم زخم رو گذاشته توی اولین پستت
ایشالله دخترت همیشه سالم و خوشحال باشه.
من هیلا جون هستم از نی نی سایت.اگه از وبلاگم خوشت اومد بگو همدیگرو بلینکیم


ممنون هیلا جون
حتما عزیزم خوشحال میشم
فاطی
22 تیر 91 17:57
سلام .خوبی؟ با چند تا موضوع متفاوت اپم. یه موضوع " درد دل با شما " نوشتم.ممنون میشم نظر خودتو بگی.
مهربانو
31 تیر 91 11:44
متن ات زیبا بود من که حس مادرانه رو درک نمی کنم ولی حس قشنگیه


عزیزم امیدوارم زود زود مامان بشی. من به شخصه منتظر این روزم که ببینم موهات از دست وروجکت ریخته
پانیذ
3 مرداد 91 12:41
خیلی دختر خوشگل و نازی داری خدا حفظش کنه
شمال زندگی میکنی ؟


ممنون عزیزم. بله شمالی هستم
مهربانو
3 مرداد 91 13:53
الان موهای خودت ریخته؟
آخه نعمت به این بزرگی و نازی .



ههههههههههه پس ندیدی نصف موهام ریخته. دندونهام که داغونه هر از چند گاهی کمرم هم درد میاد ولی انصافا نعمته. امیدوارم خدا بهت سه قلو بده که واقعا موهات بریزه