من و دخترم
میدونی این روزا عاشق چیت شدم اینکه دوست داری شبها فقط پیش من بخوابی اونم روی دستم، اینکه قبل از خواب کتابت رو میاری و تو تخت برات شعر میخونم تا خوابت ببره، اینکه نیمه های شب هی به صورتم دست میکشی تا مطمئن بشی من هستم، اینکه صبحها از روی صدای پاهات میفهمم بیدار شدی و دستامو باز میکنم تا تو بیایی تو بغلم و وقتی میخوام برم برات صبحانه آماده کنم با بغض میگی مامانی چرا منو جا میذاری، اینکه صورت خواب آلود و پف کردتو خیلی دوست دارم .........................
اینم چند تا عکس از دختر نازم:
قربون اون ژستت بشم
کجا فرار میکنی اروم بگیر تا ازت عکس بگیرم
باز که عروسکهای خاله جون رو کش رفتی شیطون اونا یادگاری هستن
عاشق این عکستم نمیدونم منو یاد کی میندازی
اینجا هم که محو تماشای تلویزیون هستی
آخه اونجا جای نشستنه
نیمرخ رو نگاه کن