مواظبتم کوچولوی من
1391/7/22 15:28
560 بازدید
اشتراک گذاری
سرت رو میزاری زیر پتو و مشغول خرابکاری میشی. صدات میزنم آرشیدا دارم میبینمت. نکن اینکار رو. با یه علامت سوال بزرگ میای پیشم و میگی چطوری منو میبینی؟ مگه مامانها بازم چشم دارن؟!!
آره مامان جون، تمام وجودمون چشمه برای مراقبت از شما و پرت میشم به سمت گذشته های که همین علامت سوال تو ذهنم بود:مامان از کجا میفهمه مسواک نمیزینم؟ از کجا میفهمه ناراحتم؟ چطور متوجه میشه برام یه اتفاقی افتاده؟ چرا نمیشه هیچی رو از مامان پنهان کرد؟ و تازه میفهمم مامانم با وجودش با اون حس مادرانه اش بود که مواظبم بود. فقط باید مادر شد تا این چیزها رو فهمید.
بعدا نوشت:
داری بازی میکنی و منم مشغول نت. میگی مامان کوچولو کوچولوم کن بزار تو دلت. ای جانــــــــــــــــــــــم جای شما تو تمام زندگی منه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی