یلدای 1390
1390/10/2 21:33
649 بازدید
اشتراک گذاری
عزیزم امسال سومین شب یلدای بود که شما هم با ما جشن گرفتی.مثل سالهای پیش رفتیم خونه مادرجون(مامان خودم). خاله عصمت اینها هم بودن(شما هم که عاشق خاله و دخترخالم هستی) کلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به شما که فکر میکردی تولدته، حسابی رقصیدی و شمع فوت کردی و شب یلدامون رو پرفروغ تر کردی.میدونی چیه تا وقتی تو هستی من خورشید میخوام چیکار،بذار همه شبها شب یلدا باشه، من خورشید زندگیمو دارم دیگه از تاریکی نمیترسم تو بهم جرات میدی. شب یلدای من اون روزی به صبح رسید که دختر گلم به دنیا اومد.
از بس مشغول بودی به زحمت ازت چند تا عکس گرفتم:
سفره یلدای ما
اینجا محو تماشای کیکی
اینجا هم که مشغول خوردن تزئیناتم هستی وروجک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی