آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی من

زبون بازیهای آرشیدا

1391/6/20 22:27
639 بازدید
اشتراک گذاری

 

بدو از اتاقت اومدی بیرون و میگی مامان میدونی چقدر دوست دارم،عاشقتم. منم ذوق زده میگم منم میمرم برات. بعدش سریع رفتی تو آشپزخونه و یه چیزی برداشتی و رفتی. چند لحظه بعد دوباره برگشتی و میگی مامان دلم برات سوخت (هر وقت میخوای بگی دلم تنگ شد میگی دلم سوخت) و بدو رفتی تو آشپزخونه. میگم آرشیدا داری چیکار میکنی که اینجور با حرفات مخمم رو میزنی؟ میبینم بله خانم داره کابینتو خالی میکنه و کاسه و قاشق چنگالها رو میبره اتاقش تا برای عروسکهاش غذا درست کنه و اینجوری با حرفهاش خامم میکنه

اینروزها خوب تو انتخاب غذا کمکم میکنی مثلا یه روز میگی کتلت درست کن یه روز هم ازم شنیسل میخوای یه روز هم آبگوشت. آشپزی رو هم دوست داری همیشه دم دستم هستی و مشغول مخلوط کردن مواد.

 

 

وابستگیت به خانواده من از قبل هم بیشتر شده. چند روز پیش به من میگی مامان میدونی قشنگترین و دانشمندترین پدرجون دنیا رو من دارم؟ یا میگی چه مادر جون هنرمندی دارم. وقتی هم که اونجا هست کلا یادت میره که مامان و بابایی داری. این هفته اکثرا اونجا بودی نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شد میاومدم پیشت اما شما از ترس اینکه مبادا بیارمت خونه زیاد نمیاومدی پیشم. دیگه گریه ام گرفته بود بهت میگم آرشیدا من به دنیا آوردمت. شما تو شکم من بودی میگی الان که مامانم مادرجون و خاله جون هستش.

مامانم بهت میگه میخوام یه چسب بخرم تو رو بچسبونم به دل پدرجونت. میگی نه صورت منو بچسبون به صورت پدرجونم.

بعدا نوشت:

شبها موقع خواب که میبوسمت و میگم خوابهای خوش ببینی بهم میگی:شما هم خوابهای رنگین کمونی ببینی. یعنی عاشق این جمله ات هستم.

 

امروز داشتم عکس حیوونهای قطبی رو نشونت میدادم و به فک که رسیدیم میگی مامان! فک مگه انگشت میخوره. از این سوالت تعجب کردم . میگی نگاه کن دندونهاش چقدر زشت شده!!!! یادم اومد اون موقع ها که شصت میخوردی بهت میگفتم دندونهات زشت میشه . شما هم هنوز تو ذهنت مونده بود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهربانو
19 شهریور 91 12:06
چقد صفت دادن ارشیدا شیرینه .
ای ول مردم از خنده . ی فکری به حال ما بکن جلوی همکارا نیشمون باز میشه همه فک میکنن دیوونه ایم


دیگه ببین من چی میکشم از دستش. طاقت یه ثانیه دوری ازش ندارم
❤مامان آزی❤
20 شهریور 91 13:09
قربونت برم که اینقد شیرین زبونی خانوم خوشگلم
وای مریم جون اگه بدونی چقد این مدت سرم شلوغه از سفر گرفته تا مسابقه وبلاگ تا شیرین بازی های این وروجکا تا حال خودم تازه داریم خونه رو کلا تغییر دکور میدیم اگه بدونی دارم داغون میشم دوست دارم تا آخر ماه مهر همه چی درست میشه و با خیال راحت میام شاید از جمعه چند هفته ایی نتونم بیام خیلی دلم برای خودت و دخملی تنگ میشه یه عالمه ببوسش


همیشه به سفر و خوشی عزیزم. امیدوارم با وروجکهات لحظات خوبی داشته باشی و تغییر دکور خونه با موفقیت انجام بشه. زود بیا که دلم برای خودت و دوقلوهات تنگ میشه
مهربانو
20 شهریور 91 17:09
دیروز این شیرین بازیا شو برا بقیه تعریف کردن کلی خندیدن خوبه دل ملتو دخترت شاد میکنه



مرسی عزیزم. امیدوارم لبات همش خندون باشه
shirin
5 دی 91 22:45
salam faday arshiday khoshgelo jazabet besham enshalah hamishe salemo salamat dar kenar mamano babash bashe


ممنون از دعای قشنگت شیرین جان